این پایان نامه در مورد هوش معنوی و با عنوان اجزا و مدل های هوش معنوی و مقایسه آن با سایر هوش ها می باشد. كينگ ( 2008 ) هوش معنوی را  مجموعهاي از ظرفيتهاي عقلي كه به آگاهي كامل و كاربرد انطباقي از جنبه هاي معنوي و جهان مافوق وجودي شخص كمك مي كند و منجر به خروجي هايي مانند تفكر وجودي عميق، افزايش معنا، شناسايي عالم مافوق و سلطه حالتهاي معنوي مي شود (King,2008::52) كاربرد هوش معنوي در زندگي فرد مي تواند ارتباط شخص را با خود، ديگران و خدا و به خصوص پرورش خودآگاهي فرد تسهيل كند. با تكيه بر اعتقادات فرد، هوش معنوي قادر به تسهيل و ارتقاء آگاهي و احساس ارتباط با خدا و حضور خدا مي شود(نازل،5،2004). استفاده از هوش معنوي در رهبري سازمان، توجه به تلفيق و كاربرد معنويت در عملكرد سازماني و اثربخشي رهبري رشد فزآينده اي يافته است(امرام،3،2009).

 

 

 

زمانيكه افراد، اشتباهات دروني خود را عميقاً درك كنند، آن را تكرار نخواهند كرد و از ترس و آشفتگي در برابر تغيير رها خواهند شد كه اين عميقترين سطح هوش معنوي است. ادواردز ( 2003 ) سوالي به اينصورت مطرح كرد كه:”آيا استفاده از معنويت براي حل مشكلات دلالت بر اين دارد كه مجموعهاي از مشكلات به طور ويژه مي توانند به وسيله معنويت فرد حل شوند“، و ”همچنين اثربخشي اين شكل مسأله در مقابل شكل هاي گوناگون غير معنوي مورد پرسش قرار گرفت“. در اين راستا امونز ( 2000 ) و مكهاوك(2002) بيان كردند كه از هوش معنوي ميتوان براي حل مشكلات روزانه استفاده كرد، در  حالي كه ولمن ( 2001 ) هوش معنوي را اصولاً در جهت حل مسائل وجودي و اخلاقي دانسته است. ادواردز نيز بين استفاده از هوش معنوي براي حل مشكلات و استفاده از آنها در حل مسائل غير معنوي تمايز قائل مي شود. براي مثال فردي كه در پايان عمر خود به سرمي برد ممكن است ارزشهاي معنوي و اعتقادات وجودي براي روشن كردن احساس معناداري در اين مرحله از زندگي را آزمايش كند. 

 

 

 

اين فرايند مي تواند جلوهاي از هوش معنوي باشد، اما نكته مهمي كه اين ديدگاه از آن چشم پوشي مي كند آن است كه يك فرد معنوي، همه ابعاد زندگي اش معنوي خواهد بود. ايده جداسازي موضوعات و مشكلات معنوي از غيرمعنوي، براي به كارگيري استراتژيهاي متفاوت حل مسأله، چالش پذير است. جستجو براي معناداري و ديدن مفهومي بزرگتر از زندگي مي تواند تقريباً هر واقعه و تجربه زندگي را در برگيرد. به طور مشابه، بعضي از تواناييها و صفات هوش معنوي مثل حكمت، خودآگاهي، استدلال خلّاق، كمال، دلسوزي و پرسش سئوالات”چرايي“، مي تواند با موضوعات و مشكلات بالاتري، جداي از موضوعات معنوي يا وجودي، مرتبط باشند. مثلا آنها مي توانند براي مفهوم سازي و تحليل رابطه مشكلات و همچنين براي برنامه ريزي و فرمولبندي سياستهاي سازمان و بيانيه هاي ماموريت سازماني به كارگرفته شوند(نازل،49،2004). هوش منطقي حقايق و اطلاعات و استفاده منطقي و تجزيه و تحليل آنها را در تصميم گيري دنبال مي كند. هوش عاطفي شامل درك و كنترل احساسات و عواطف خود است. هوش معنوي دربردارنده موارد زير در محيط كاري است؛

 

 

 

 

فهرست مطالب
2-2)هوش معنوی    2
2-2-1) هوش    2
2-2-2)معنویت    3
وگان بعضی از خصوصیات معنویت را چنین عنوان کرده است:    5
از سوي دیگر، معنویت داراي سه بعد است:    5
2-2-3)هوش معنوي    6
فریدمن و مک دونالد  پس از مرور معانی مختلف معنویت، مؤلفه های مهم آن را چنین عنوان می نمایند:    11
بروس لیچفیلد   مشخصات هوش معنوی را چنین مطرح می کند:    12
جدول 1 : تعاريف هوش معنوي به همراه نام و سال ارائه (محقق)    12
2-2-4)جايگاه هوش معنوي در سازمان    14
2-2-5)مقايسة رفتار افراد داراي هوش معنوي قوي و افراد داراي هوش معنوي ضعيف    17
جدول 2.مقایسه رفتار افراد داراي هوش معنوي قوي و افراد داراي هوش معنوي ضعیف    17
2-2-6)بررسي الگوهاي رايج هوش معنوي    19
۱. الگوي ايمونز    19
۲. الگوي امرام و دراير    21
۳. الگوي سيسك و تورنس    21
۴. الگوي زوهار( ۲۰۰۴)    22
2-2-7)ابعاد هوش معنوی بر اساس دیدگاه زوهر و مارشال    25
2-2-8)مولفه های ۱۲ گانه هوش معنوی :    25
2-2-9)برخي از مؤلّفه هاي هوش معنوي در آموزه هاي ديني    28
2-2-10)رشد هوش معنوی    30
2-2-11)هوش معنوی و سلامت روانی    33
2-2-12)مقایسه هوش معنوی با هوشهای دیگر    33
شکل شماره 1ـ رابطه هوشها (ویگلزورث، 2004)    34
جدول شماره 3ـ مقايسه هوش معنوي و هوش متعارف (مک هاوک، 2002).    35
2-2-13)اجزاء هوش معنوی:    36
2-2-14)مدل های هوش معنوی    37
2-2-14-1) مدل وگان:    37
2-2-14-2)مدل بروس لیچفیلد    38
2-2-14-3)مدل ایمونز    38

پیشینه تحقیق در مورد هوش معنوی
2-3-1) تحقیقات انجام شده هوش معنوی در داخل کشور    41
2-3-2)تحقیقات انجام شده هوش معنوی در خارج کشور    44
منابع    45